دهر با مراد سفلگان میچرخد تا تو در کشاکش بلا امتحان شوی و این ابتلائات نیز پیوسته میرسد تا رغبت تو در لقای خدا افزون شود ... پس ای دل، شتاب کن تا خود را به کربلا برسانیم!
میگویی: مگر سر امام عشق را بر نیزه ندیدهای و مگر بوی خون را نمیشنوی؟ کار از کار گذشته است. قرنهاست که کار از کار گذشته است. اما ای دل، نیک بنگر که زبان رمز چه رازی را با تو باز میگوید: کل ارض کربلا و کل یوم عاشورا. یعنی اگر چه قبله در کعبه است، اما فَاینَما تُولّوا فَثَمّ وَجّه اللهِ. یعنی هر جا که پیکر صد پاره تو بر زمین افتد آنجا کربلا است، نه به اعتبار لفظ و استعاره که در حقیقت. و هر گاه که علم قیام تو بلند شود عاشورا است، باز هم نه به اعتبار لفظ و استعاره. و اگر آن قافله را قافله عشق خواندیم در سفر تاریخ، یعنی همین.
کربلا آمیزه کرب است و بلا ... و بلا افق طلعت شمس و اشتیاق است و آن تشنگی که کربلائیان کشیدهاند تشنگی راز است و اگر کربلائیان تا اوج آن تشنگی نرسند چگونه جانشان سرچشمه «رحیق مختوم» بهشت شود. آن شراب طهور که شنیدهای بهشتیان را میخورانند، میکدهاش کربلاست و خراباتیانش این مستانند که این چنین بی سر و دست و پا افتادهاند. آن شراب طهور را که شنیدهای تنها تشنگان راز را مینوشانند و ساقیاش حسین است، حسین از دست یار مینوشد و ما از دست حسین.
سید شهیدان اهل قلم شهید آوینی.