|
|
|
|
| اسیری که آزاد شد
یکی از خدمتگزاران بلند پایهی حرم حضرت معصومه سلام الله علیها نقل کردند که در ایام جنگ، شبی از شبها گروهی از اسرای عراقی را به حرم مطهر کریمهی اهلبیت آورده بودند در طرف بالای سر حضرت میلههایی نهاده شده بود که اسرا در داخل میلهها و دیگران زائران در بیرون میلهها مشغول زیارت بودند. یک مرتبه دیدیم که زنی از میان تماشگران جیغ کشید و بلافاصله یکی از اسرا جیغی کشید. معلوم شد که این اسیر از شیعیان عراقی بوده، به خدمت سربازی رفته، توسط ارتش عراقی او را اجباراً به جبهه بردهاند و آنجا به اسارت نیروهای ایرانی در آمده است.مادرش نیز به جرم شیعه بودن از عراق اخراج شده، به ایران آمده، در قم اسکان داده شده، هر شب به حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها مشرف میشده، به خدمت بیبی عرض میکرده: بیبی جان من پسرم را از تو میخواهم. آن شب نیز چون شبهای دیگر به حرم مشرف شده، برای پسرش دعا کرده، به حضرت معصومه سلام الله علیها متوسل شده است که یک مرتبه پسرش را در میان اسیران دیده، بیاختیار جیغ کشیده، پسرش نیز متوجه مادر شده، متقابلاً، جیغ کشیده، و اینگونه ازعنایات حضرت معصومه سلام الله علیها پس از سالها جدایی، چشم مادر با دیدن میوهی دلش روشن گردیده است. پس از این رخداد جالب، توسط سازمان بین الملل ترتیببی داده شد که این پسر از اسارت آزاد شده به کانون گرم خانواده برگردد.
| دوستدار فاطمه معصومه سلام الله علیها
| چهارشنبه 86/8/30
| ساعت 7:21 صبح
| برای زائر:
سلام |
|
_______________________________________________________________________________________________
|
|
|